روشنفکری
چیست و روشنفکر کیست؟
پاسخ :
در
چیستی و کیستی روشنفکری بسیار سخن رفته و نظرات گوناگونی ابراز شده است، ولی
هنوز تعریف یکسانی از آن ارایه نشده است.
امّا
باید بگویم که روشنفکری به لحاظ تاریخی و تئوریک پدیدهای با لذات غربی و محصول نتیجه و رویکرد
جنبش اومانیستی است
|
|
|
|
|
|
|
|
روشنفکری
چیست و روشنفکر کیست؟
|
|
پاسخ :
در
چیستی و کیستی روشنفکری بسیار سخن رفته و نظرات گوناگونی ابراز شده است، ولی
هنوز تعریف یکسانی از آن ارایه نشده است.
امّا
باید بگویم که روشنفکری به لحاظ تاریخی و تئوریک پدیدهای با لذات غربی و محصول نتیجه و رویکرد
جنش اومانیستی است و متعلق به دوران و تمدن جدید است و امّا میتوان آن مفهوم روشنفکری را در تاریخ
گذشتهتر هم جستجو کرد.
در
تعریف از مفهوم روشنفکری برخی به پیروی از فلاسفة یونان به ویژه سقراط و افلاطون روشنفکر را
«وجدان خرده گیر جوامع» دانستهاند. بعضی دیگر بر این باورند که «فردی که استعداد آن را دارد که یک
پیام، نظر، نگرش، فلسفه یا عقیدهای را برای مردم
بیان کند» روشنفکر است.[1]
استاد
مطهری در مقام تعریف روشنفکری چهار ویژگی را برشمردهاند و پیرامون روشنفکری گفتهاند که
روشنفکری یعنی به موضع و مسئولیت طبقاتی خود آگاه بودن، با فرهنگ و شخصیت ملی خویش آشنا بودن و به
روابط خود با همة انسانهای دیگر آگاهی داشتن و
سعی کردن در آگاهی جامعه و به حرکت در آوردن مردم برای رهایی و آزادی میباشد.[2]
و
روشنفکری یعنی آگاهی از منازعات و کشمکشهای در جامعه بر سرقدرت سیاسی و خلق نظریههای اجتماعی
میباشد و روشنفکر دردشناس جامعه است که به دنبال رفع آن دردهاست و او نسبت به وضع موجود اجتماع
خویش ناراضی است و به دنبال ارایه راه حل و پیش بینی
مسیر آینده میباشد.
امّا
روشنفکر کیست؟ باید در یک کلمه بگویم روشنفکر کسی است که دارای یک بینش انتقادی است، یعنی روشنفکر
اولا نسبت به وضع موجود، معترض است و در همین حال میکوشد تا آنچه را که در برابرش «وضع مطلوب»
میداند جانشین آن سازد.
پس
بنابراین تعریف به هر فیلسوف، دانشمند، نویسنده و هنرمند روشنفکر اطلاق نمیشود، بلکه روشنفکر
باید خودآگاهی داشته باشد و روح زمان و نیاز جامعهاش را حس کند و دارای بینش جهت یابی و رهبری فکری
باشد و جامعه خود را دقیقاً و مستقیماً ـ نه از
راه ترجمه ـ بشناسد و زمان خود را درک کند و حرکت زمان خود را پیش بینی کند و به نیاز نسل خود
بپردازد.
روشنفکر
کسی است که با منطق خویش و بدون تقلید، همه چیز را تجزیه و تحلیل میکند و متفکری است که
به «آگاهی» رسیده و در نتیجه دارای جهان بینی باز و متحول و قدرت درک و تحلیل منطقی اوضاع و احوال
زمان و جامعهای است که در آن زندگی میکند میباشد.[3]
پس
با این تعاریف که از روشنفکر شد باید گفت: روشنفکر دارای پایگاه اجتماعی ممتازی نیست، و روشنفکر
الزاماً تحصیل کرده و دانشمند نیست بلکه کسانی در تاریخ دست به تحرکاتی زدهاند. امثال ستارخان و
باقرخان که هیچ گونه تحصیلاتی هم نداشتهاند و
دیگر اینکه رسالت روشنفکر، حرکت زندگی و هدایت جامعه و دگرگونی و تکامل و به شدن انسانها است.
امّا
لازم است پیرامون روشنفکران جامعه خودمان بگویم که بیشتر تاکنون تحت تأثیر هوای فکر و ذوقی غرب
و شرق بودهاند و نتوانستهاند هیچ گاه به استقلال فرهنگی و ملی برسند. در چنین فضایی که همه با
هوای غرب نفس میکشند و جز کالاهای فکری و اخلاقی
وارد شده از غرب را مصرف نمیکنند، روشنفکران راستین که به خودآگاهی رسیده باشند خیلی کماند و از طرف
تحصیل کردههای به اصطلاح روشنفکر ما اساساً در
حاشیة جامعه زندگی میکنند و با متن مردم پیوندی ندارند و سخنان آنها را هم توده های مردم نمیفهمند.[4]
برای
آشنایی بیشتر میتوانید به کتاب بازگشت به خویشتن اثر دکتر علی شریعتی و کتاب رازدانی،
روشنفکری و دینداری عبدالکریم سروش مراجعه کنید.
[1] . مجموعه مقالات مدرنیته، روشنفکری، دیانت به اهتمام سید
مجید ظهیری، انتشارات آستان قدس، چ اول، 1381، ص 470.
[2] . مرتضی مطهری، انسان در قرآن، چ
اوّل، حسینیه ارشاد، ص 73.
[3] . زکریایی، محمد علی، جامعه شناسی
روشنفکری دینی، بنیاد فرهنگ و اندیشه معاصر، چاپ اوّل، 1378، ص 220.
[4] . جامعه شناسی روشنفکری دینی،
ذکریایی، همان، پیشین، صفحه 227.
|
|
|
|
|
|
|
|